دستور جلسه هفتگی لزیون متن سی دی انواع تعادل لژیون آقای شیر محمدی

ساخت وبلاگ

خلاصه سخنان استاد:

پس بنابراین یک ویژگی خاصی بایستی داشته باشن که تحت عنوان خواست درونی ازش مطرح شد. نکته ای که مهم هست اینه که اگریک چیزی ( اینوالبته جلسه قبل راجع بهش صحبت نشدش) اگر یک چیزی بودنش اضافی باشه در اون حلقه آفرینش اون کارش اونجا تموم شده باشه از اونجا ترخیص میشه و به جای دیگه منتقل میشه ولی در جای دیگه هم باز وجود داره، منتها تا زمانی که در جای خودش هستش عین اون یا مثل اون وجود نداره. و گفته شدش که خواست درونی هم یک چیزی نیستش که خیلی ما تصور کنیم بزرگ هستش یعنی فقط خواست درونی رو بگیم که یه کشفه، یک کشف بزرگ یا یک کار خیلی عظیمی هستش، نه.

مثالی که زده شد این بود که در جهانی که ما زندگی می کنیم کرم هم وجود داره کرم هم یه خواست درونی داره و این خواست درونیش این هستش که حفرها رو توی زمین ایجاد کنه که این حفرها برای کشاورزی و برای طبیعت خیلی مفید هستش. اگر شما اون کرم رو برشداری از اونجا که دراه کارش رو انجام میده بیاری و یه جایی قرار بدی که دیگه اونکارو انجام نده اون کرم دچار افسردگی میشه اون کرم دچار مشکل میشه دیگه نمیتونه اون حالت عادی خودش رو داشته باشه.

شما اگه باغ وحش رفته باشی می بینی که حیواناتی که در باغ وحش ما میریم می بینیم شاید غذا در دسترسشون باشه هر وقت بخوان بهشون غذا بدن در صورتیکه حیواناتی که تو جنگل هستند خیلی باید تلاش کنن تا غذا بدست بیارن ولی اون حیواناتی که تو باغ وحش

هستند خیلی حالشون بده خیلی ناراحت هستن یا خیلی افسرده ان. اگه شما خوب دقت کنین می بینین که اون شیری که تو قفسه یا اون پرنده ها حال خوشی ندارن علتش اینه که ما اومدیم اونها رو یه جوری از اون خواسته خودشون جدا کردیم و این حالت درشون بوجود اومده. اونا دیگه حال طبیعی خودشون رو ندارن همش می افتن یه گوشه می خوابن چرت میزنن توی خودشون هستن.

برای انسانه هم همینطور هستش یه انسانی اگر از مسیر خودش یا خواسته درونی خودش که حالا گفتم باید هر انسانی پیدا کنه اینرو اگر فاصله پیدا بکنه اگر تمام امکانات رو شما در اختیار این بذاری اون تکون نمی خوره حرکتی نداره چه بسا شما فکر کنی که اون آدم چه موجود تنبلی هستش که این امکانات رو ما در اختیارش گذاشتیم ولی چرا حرکتی نمی کند.

مسئله اینجا هستش که یه مثالی زده شد توی جزوه جهان بینی ما یه سطحی رو مثلث دانائی در نظر گرفتیم درسته ما یه سطحی رو داریم که گفتیم که این سطح تمام اطلاعات هستی رو می توانیم تو یک سطح خیلی بی نهایت بزرگ در نظر بگیریم یه سطح کوچیک میشه اون بخشی که ما ازش سر در بیاریم که میشه دانایی ما.

حالا برای خواسته درونی دیگه نمی تونیم ما یه سطح رو در نظر بگیریم باید سطوح رو در نظر بگیریم یعنی چی. برای اینکه یک موجودی تا زمانی که در یک حلقه آفرینش قرار داره این بایستی تغییرات و رشد تکامل خودشرو داشته باشه اون مسیر تکامل ها بین سطوح اتفاق می افته یعنی چی؟ یعنی شما فرض کنین یه ساختمونی رو در نظر بگیر، از طبقه چهارم به طبقه پنجم یه جهش محسوب میشه، از طبقه پنجم به طبقه ششم یه جهش محسوب میشه، اون جهتی که ما حرکت می کنیم که دقیقاً عمود بر طبقه چهارم و پنجم هستش. این صفحات رو اگر در نظر بگیریم صفحه پایینی مثلاً طبقه چهارم و صفحه بالایی طبقه پنجم این مسیری که در واقع به این دوتا عمود میشه کوتاهترین مسیری هستش برای اینکه ما بتوانیم از طبقه چهارم به طبقه پنجم بریم. این طبقه بالاتر سطح انرژی بالاتریه که وجودداره برای هر موجودی.

اگه حرکت ما درست در جهان عمود قرار بگیره ما با کمترین اتلاف انرژی و با کمترین زمان ممکن می تونیم بیشترین مقدار انرژی رو جذب بکنیم.

این طبقه چهارم و پنجم ممکنه برای من یه چیزی باشه مثلاً میگم ممکنه برای من این باشه که یه مفهوم جهان بینی رو یاد بگیرم برای یکی ممکنه این باشه که یه غذای جدیدی رو تو آشپزی یاد بگیره می خوام تفاوت این موضوع رو براتون مشخص کنم.

مثلاً یه آشپز خوب اگر ده مدل غذا بلده یه مدل غذای جدید رو بتونه استادانه بپزه انگار که از طبقه چهارم به طبقه پنجم منتقل شده. این مقدار انرژی که جذب می کنه نیروی لازم برای حرکتش رو فراهم می کنه.

حالا اگه من اشتباهی تو یه مسیری قرار بگیرم که جام با این آشپز عوض بشه و برم مثلاً بشم شاگرد اون آشپزه بجای اونیکه بایستی یاد بگیره اون غذا رو من یاد بگیرم شاید مثلاً برام جالب باشه ولی در کل باعث خوشحالی من و باعث شادی من نخواهد شد.

حالا اگر این اتفاق برای یک انسانی بیافته تو مسیر زندگی خودش یعنی از مسیر زندگی اینقدر فاصله بگیره که شروع کنه به حرکت کردن و انجام دادن خواسته هایی که جهت خواسته درونی خودش نیستش مقدار زیادی انرژی رو مصرف میکنه ولی چیزی رو دریافت نمی کنه حالتی که درش بوجود میاد حالت سرگشتیه حالت گمراهی هستش.

گفتم من در جلسه قبل ممکنه حرکت ما یه زاویه داشته باشه ما با زاویه حرکت رو انجام بدیم باز هم نتیجه میگیریم باز هم انرژی می گیریم چون در واقع ممکنه راههای بیشتری طی کنیم ولی در نهایتاً از این طبقه به طبقه بالا می رسیم. اما یه حرکت دیگه وجود داره یعنی دوتا حرکت دیگه وجود داره. ممکنه من تو زندگی تو یه مسیری قرار بگیرم که توی صفحه پایینی شروع کنم به حرکت کردن یعنی من تو طبقه چهارم قرار دارم اما حرکت من به گونه ای هستش که فقط دارم تو طبقه چهارم می چرخم خواسته هایی را دارم انجام میدم کارهایی رو دارم انجام میدم چیزهایی رو دارم یاد می گیرم اما در جهت خواسته من نیستش دارم تو اون صفحه دور می زنم یه حالت دیگه وجود داره که چیه؟ که من از طبقه چهارم

حرکت کنم و برم به طبقه سوم یعنی در واقع اون چیزهایی که یاد گرفتم و اون چیزهایی که بدست آوردم رو شروع کنم به از بین بردن یا از دست دادن.

پس سه حالت رو اینجا ما داریم:

توی کلام الله شریف ما یک سوره ای داریم که همیشه اونو می خونیم موقع نماز و اون سوره حمد هستش ( الحمدالله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین، ایاک نعبُد و ایاک االنستعین اهدنا الصراط المستقیم) بعد میگه ( صراط الذین ) ما رو به راه راست هدایت کن ( صراط الذین انعمت علیهم ) کسانی که به اونها نعمت اعطا کرده اید ( صراط الذین انعمت علیهم غیر المغذوب علیهم و الضالین ) سه تا گروه رو در واقع داره تو این سوره مطرح میکنه. خداوندا ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که به اونها نعمت دادی، خب نه راه کسانی که مورد غضب تو واقع شدند ونه راه کسانی که گمراه هستند.

تو این مثالی که وجود داره تو این حرکتی که ما داریم انجام می دیم الآن اگه حرکت ما در جهتی باشه که باعث جهش ما در تکاملمون بشه و رشد کنیم و بیشتر بفهمیم و دانائی مون بیشتر بشه انرژی مون بیشتر بشه، آرامشمون بیشتر بشه این همون مسیری هستش که در جهت خواسته درونی هستش یا صراط مستقیم من می خواهم اینو بگم که در واقع صراط مستقیم که انسان اگه در جهتش قرار بگیره و آرامش هم بگیره همون مسیری هستش که در راستای تکامل یک موجود قرار می گیره و چون بین دوتا سطح صفحه تنها و تنها یک مسیر وجود داره که کاملاً بین دوتا صفحه عمود هست.

بنابراین صراط مستقیم یکی هستش برای هر موجودی پس همه راهها صراط مستقیم نیستش حالا ممکنه انسان یه وقتی یه خورده کج بره یه خورده راست بره ولی در کل در جهت صراط مستقیم باشه. اگر حرکتی در راستائی باشه که توی صفحه پایینی باشه توی صفحه پایینی شروع کنه به حرکت کردن تلاش می کنه ولی هیچ برداشتی نداره مثالش چیه؟ جزو کدوم از اینها هستش؟ کسانی که ضالین هستن کسانی که گمراه هستند، دارن حرکت می کنن تلاش می کنن اما هیچ تفاوتی نمی کنه که پیشرفتی بکنن. ممکنه شبها

هم بیدار بمونن شانزده ساعت هم کار بکنن تلاش بکنن اما اونها در جهت تکامل قرار ندادن خیلی مشقها رو می نویسن خیلی وظایف رو انجام می دن خیلی کارها رو بدوش می کشن اما در تکامل اونها هیچ تفاوتی نداره مثالی که براش زده شد مثالی بود که انسان یه موقع تو مسیر جاده داره حرکت می کنه و دور جاده گاردریل یا حفاظ وجود داره اگه یه مقدار چپ بره یا یه مقدار به راست بره یه نیرویی وجود داره که انسان احساس می کنه.

شما اینرو تو سفر احساس کردین موقعی که افتادین تو مسیر درمان و توی مسیر درست قرار گرفتین کسانی که تو مسیر صراط مستقیم قرار می گیرن و آرامش دارن این نیرو  رو کاملاً احساس می کنن یعنی وقتی که یه مقدار حرکت اشتباه انجام می دن و آدم از مسیر خودش خارج میشه کاملاًدرونش به هم میریزه، ناراحت میشه، فشار بهش میاد، دلهره درش بوجود میاد، یه چیزی بهش نهیب میزنه که برش میگردونه توی مسیر راست.

این کسانی هستند که در واقع دارن بین این دوتا سطوح دارن حرکت میکنن اما کسانی که دائماً تو سطح پایین حرکت میکنن همونهایی هستن که تو بیابون دارن دور خودشون می چرخند هیچ هدایتی براشون وجود نداره یعنی اونها به حال خودشون کاملاً رها شدند و کسانی که دارن از سطوح بالا به سطوح پایینتر حرکت میکنن این کسانی هستند که براشون عذاب مقرر شده.

در واقع من می خوام بگم که اگر ما یه نگاهی بکنیم به مدلهای طبیعت و سطوح طبیعت می بینیم که چیزهایی که در مثلاً کتب آسمانی یا در مکتوبات اومده چیزهایی نیستند که خیلی غیر واقعی باشن.با مدلهای طبیعت کاملاً هموخونی دارن و این نکته رو هم من جلسه پیش گفتم که خواست درونی هر انسانی شامل دو بخش میشه:این دوتا بخش رو کاملاً بایستی در نظر بگیریم 1—رسیدن به تعادل. 2—رسیدن به تعالی.

یعنی اول هر موجودی بایستی در خودش اون تعادل رو بوجود بیاره اول یا به قول معروف درمان رو بوجود بیاره. اگه بیماری ای داره درمان کنه به حالت تعادل برسه، اگه حال بدی داره حال خودش رو خوب کنه.اگه وسواس داره، بیماری اعتیاد داره، مشکل داره،بیخوابی داره،

اینارو بایستی بره درمان کنه این میشه تعادل. اینهم در جهت خواست درونی انسان قرار میگیره یعنی رسیدن به تعادل هم در جهت خواست دروئنی انسان قرار میگیره تعالی میشه بعد از مرحله اینکه به تعادل رسید.

مثالش هم اینکه اول یه بچه باید بتونه روی پای خودش بایسته بعد راه بره و بعد از اینکه راه رفت ما بهش دویدن رو میتونیم آخموزش بدیم.

در مرحله قبل نمی تونیم خیلی وقتها ممکنه این کار رو شما تو رهجوها یا بچه ها دیده باشین که هنوز تعادل خودش رو نداره یعنی هنوز نمی تونه حال بد خودش رو کنترل کنه شما بهش یه مسئولیت بزرگ میدی چه اتفاقی می افته؟ تخریب ایجاد میکنه در اطرافیان خودش، در آدمهای دیگه. مثلاً شده مهماندار ولی این خودشو نمی تونه نگهداره بنابراین توی جلسه می بینی مشکلاتی رو برای بقیه بوجود میاره.

خب پس اگه این مسئله رو دنبال کنیم می رسیم به مقوله ای به اسم تعادل. مسئله ای به اسم تعادل یا عدالت اصولاً یکی از موضوعاتی هستش که خیلی راجع بهش صحبت شده.

 توی کنگره ما عدالت رو اینطوری تعریف می کنیم: عدالت یعنی هر چیزی در سر جای خودش باشه خیلی وقتها بخاطر دشواری که هر انسانی در زندگی داره به این باور رسیده که جهان جای عادلانه ای نیستش.خانوادش جای عادلانه ای نیستش جامعه اش جای عادلانه ای نیستش. احساس میکنه بی عدالتی در موردش اجرا شده.

من می خوام اول راجع به عدالت صحبت کنم بعد راجع به تعادل صحبت میکنم. ومن خودم ایت اعتقاد رو دارم اگر انسانی این دیدگاه رو داشته باشه که عدالتی در کل وجود نداره این انسانلاجرم برای اینکه عدالت رو جاری بکنه یا عدالت رو بوجود بیاره شروع میکنه به حرکت کردن و طغیان کردن و دونستن این موضوع خیلی خیلی مهم هستش که جهان جای عادلانه ای هست همه چیز عین عدالته.حالا می خوام یه مقدار راجع به تعریف عدالت صحبت کنم راجع به این موضوع که عدالت رو

میشه چی تعریف کرد. ببینید: من خودم موضوع عدالت رو اینجوری می فهمم که در هستی یکسرس قوانینی وجود داره که این قوانین دارن کار میکنن مثل چه قانونی؟

مثل قانون جاذبه : قانون جاذبه داره کار خودش رو انجام میده، قانون جاذبه هستش که ما می تونیم روی زمین بایستیم، می تونیم حرکت کنیم، اگر جاذبه وجود نداشت ما پراکنده می شدیم و به فضا پرتاب می شدیم.

قانون انجماد: قانون انجماد وجود داره نقطه انجماد وجود داره قانون مقاومت هوا وجود داره قانون نسبیت وجود داره خیلی قوانین وجود داره در هستی قانون تابش، بازتابش، قانون واپاشیذرات، قوانین مختلفی وجود داره که دارن کار میکنن مفهوم عدالت این هستش که فرقی نمی کنه که شما چه کسی باشی، شما چی باشی، قوانینی که در هستی وجود دارن برای همه مخلوقات یکسان عمل میکنن. مفهوم عدالت اینه.

قوانینی که در هستی وجود دارن برای همه مخلوقات یکسان عمل میکنن یعنی شما اگر بری از یه ارتفاعی خودت رو پرت کنی یه سنگ هم پرت کنی همه اینها جاذبه بهشون وارد میشه این یعنی عدالت.

پس این نیستش که به یه کسی نیروی جاذبه وارد بشه و به یه کسی نیروی جاذبه وارد نشه به یه کسی سرما اثر بکنه، سرما بهش وارد بشه به یکی سرما وارد نشه.

همه اینها در مورد اجزای هستی به یکسان عمل میکنن اگر غیر از این بود اون موقع میشد راجع به عدالت ما شک و تردید داشته باشیم اما تفاوتها از کجا شروع میشه؟ تفاوتها از اینجا ظاهر میشه که ما یک نیروهایی داریم که در هستی وجود دارن یک قوانینی در هستی وجود دارد و یکسری قوانین هم داریم که در خود اجزاء وجود دارن یعنی چه؟ یعنی یکسری قوانین و نیروها رو داره طبیعت می آرد یکسری رو هم ما داریم بوجود می آریم. چون اون چیزی که ما مشاهده می کنیم تأثیر این دوتا موضوع با همدیگه هستش. یعنی تأثیر جاذبه هستش به اضافه تأثیر ما.

بنابراین وقتی نگاه می کنیم می بنیم که ظاهراً نتایج فرق می کنه متفاوت میشه. اگه یه انسانی مثلاً در درون خودش نقطه مقاومت یا نقطه تحمل یا وادی دهم رو در خودش بالا برده باشه در مقابل سرما، موقعی که میره تو آب صفر درجه زمان بیشتری رو می تونه تو آب صفر درجه دوام بیاره. این بخاطر این نیستش که سرما در مورد این تبعیض قائله. به این اثر نمی کنه یا به کسی دیگه ای بیشتر اثر بکنه. نه اون تونسته نیروی مکملی رو بوجود بیاره که بتونه اثر بیرون رو خنثی بکنه به همین خاطر هستش که جایگاهها متفاوت میشه و ما وقتی نگاه بکنیم فکر می کنیم که هستی در مورد اون آدم عدالت رو اجرا نکرده یا بوجود نیاورده.

خب : تعادل رو حالا می تونیم از روی این تعریف بکنیم. تعادل رو در واقع در فیزیک سه تا تعریف از تعادل داریم: تعادل پایدار – تعادل ناپایدار—تعادل بی تفاوت.

یک جسم در هستی می تونه یکی از این سه تا حالت رو داشته باشه. تعادل پایدار به حالتی گفته میشه که اگر ما یک جسمی رو یا یک شخصی رو تحت یک فشاری قرار بدیم یا تحت یه آزمونی قرار بدیم.( اینجوری می تونیم بگیم برای اجسام می تونیم بگیم فشار، نیرو، برای انسان و موجودات می تونیم بگیم آزمون ) تحت یه آزمونی قرار بدیم و درش آشوب بوجود بیاریم اون جسم یا اون موجود پس از مدتی دوباره به وضعیت اولیه خودش برمی گرده.

یعنی مثلاً شما یه آدمی رو بهش یه حرف خیلی تندی میزنی از حالت تعادل خارجش می کنی یه تکانست دیگه! تکانه ای که تو وادی چهاردهم گفته شد. این تکانه رو که به شخص وارد می کنی این برای چند ثانیه ای آشوب بوجود میاره از حالت عادی خودش خارج میشه ولی دوباره چیکار میکنه( یعنی قیافش بهم میریزه یهو رنگش میپره ولی خودشو دوباره برمی گردونه به حالت اولیه خودش ) اگر جسمی چنین وضعیتی داشته باشه یعنی انسانی چنین وضعیتی داشته باشه که ما بهمش بریزیم یا بهش نیرویی وارد کنیم یا بهش سختی ای وارد کنیم و بعد از مدتی به حالت اولیه خودش برگرده.ما اصطلاحاً می تونیم بگیم یا اون جسم یا اون انسان دارای تعادل پایدار هستش.

می خواهیم مثالش رو بدونیم مثالشم مثل این می مونه شما یه کاسه بردارید یه توپ پینگ پنگ هم بندازین توش این توپ پینگ پنگ قاعدتاً میاد وسط کاسه وایمیسته دیگه. شما یه مقداری این توپ رو از جای خودش فاصله بدین بعد ولش کنین این توپه میاد توی این کاسه میره عقب میاد جلو میره میره یه جا دوباره وایمیسته. یعنی شما اینرو از وضعیت خودش خارج کردی ولی این دوباره خودش به وضعیت خودش برگشته این الآن وضعیتش تعادل پایداره.

وضعیت تعادل ناپایدار به وضعیتی گفته می شود که اگر موجودی یا جسمی رو ما بهش یه تکانه ای وارد کنیم اون از جای خودش خارج بشه و دیگه به جای خودش برنگرده یعنی به اصطلاح از جای خودش سقوط کند یعنی شما مثلاً بیای اینجا مرزبانو بهش حرف بزنی این مرزبان یه حرکتی انجام بده که آقای مهندس از مرزبانی برشداره! این میشه وضعیت تعادل ناپایداری یعنی اون مرزبان وضعیتش تعادل پایدار رو نداشته که بتونه در مقابل حرکت مثلاً یه تازه وارد یا یکی از اعضای کنگره رفتار درستی رو از خودش نشون بده! این میشه تعادل ناپایدار.

یه وضعیت دیگه هم وجود داره که وضعیتشو تعادل بی تفاوت میگن.

یعنی فرق نمی کنه که شما این آدم و یا این ذره رو بهش یه ضربه ای بزنی بعد از ضربه و قبل از ضربه هیچ تفاوتی درش ظاهر نمیشه مثل چی می مونه؟ مثل این می مونه که شما روی این سطح صاف موبایل رو هلش میدی این میره یه ذره جلوتر وایمیسته هیچ تغییری دیگه در واقع بوجود نمیاد نسبت به این سطح دوباره همون حالته دیگه به جای اولیه خودش برنگشته ولی نسبت به این میز هم هیچ تغییری نکرده این مسیر تعادل بی تفاوت.

حالا انسانها در مسیر تکامل خودشون یکی از این سه تا وضعیت رو می تونن داشته باشن اگه در جهت صراط مستقیم باشن یعنی از سطح پایین به سطح بالا در حرکت باشن شما وقتی بهشون یک ضربه ای وارد می کنی یک تنشی وارد می کنی دچار آشوب میشن، دچار

مشکل میشن، دچار بحران میشن، چون برای همه اتفاق می افته، ناراحت میشن، غصه می خورن، ممکنه متأثر بشن، اما دوباره برمی گردن تو مسیر خودشون، این انسانهایی هستند که تعادل پایدار دارن. انسانهایی که دارن یه مسیر رو با سختی طی می کنن و حرکت می کنن ولی جایگاهشون جایگاه ناپایداری هستش، جایگاه سستی هستش، این انسان رو وقتی که شما بهش یه تکانه وارد می کنی یه رفتار یه حرکتی از خودش انجام میده.

مثل کسی که فرض کن مثلاً ده سال، پنج سال، سقوط آزاده مواد رو گذاشته کنار یه بحران بهش وارد میشه جایگاهش سسته به محض اینکه یه ضربه بهش وارد بشه بر می گرده میره مواد رو مصرف میکنه 5 سال پاکی داره 5 سال قطع مصرف مواده ولی جایگاه، جایگاه سستی هستش نمی تونه! چرا نمی تونه؟ چون اون نیروی مکمل درش بوجود نیومده مکمل تو درمان اعتیاد چیه؟ نیروی مکمل خمر، سیستم ایکس: وقتی سیستم ایکس بدن راه افتاده باشه شما وقتی ضربه رو وارد می کنی اون سیستم ایکس با تولید اندروفین، دینورفین، تعادل رو دوباره بر می گردونه ولی برای کسی که سقوط آزاد مواد رو گذاشته کنار  شوک بیولوژیک بهش وارد شده، سیستم خمر دیگه تولیدی نداره تولید نمی کنه. تولیدش بسیار بسیار اندکه در حد زنده نگهداشتن شخصه، همینقدر که نمیره .

بنابراین وقتی ضربه بهش وارد میشه قدرت نیروی مکمل وجود نداره که بتونه تعادل رو حفظ کنه، برای همین ما بهش میگم تعادلش ناپایدار هستش میره میزنه میره و مواد مصرف میکنه این هست. و یه فردی که تعادل بی تفاوت رو داره اگر این سه تا مورد رو ما بررسی بکنیم می بینیم که کسانی که در صراط مستقیم یا در جهت خواسته درونی خودشون قرار گرفتن که همیشه یه احساس آرامش همراه ما هستش یعنی وقتی که داریم ما حرکت می کنیبم توی صراط مستقیم هستیم تلاش و حرکتی که ما انجام میدیم باعث میشه که احساس انرژی و آرامش بکنیم احساس رضایت در ما بوجود میاد. این وضعیت رو بهش میگیم تعادل پایدار، اگه توی گمراهی باشیم تعادل بی تفاوت،مثل همون مثال بیابونی که فرقی نمیکنه که کدوم وری بریم.در کنن و حرکت می کنن ولی در جایگاهشون جایگاه ناممکنه متأثر بشن، اما دوباره برمی گردن تو مسیر خودشو

الآن دوستت میگه بیا بریم دربند میری دربند یکی دیگه میاد میگه بریم مشهد میری مشهد یکی دیگه زنگ میزنه میگه بیا خونه ما مثلاً سه شب خونه ما باش. خب این انسان گمراهیه دیگه فرقی نمیکنه براش هر کی بهش پیشنهاد میده قبول میکنه نه برنامه ای داره نه کاری داره نه آینه ای داره. این داره تو این مسیر حرکت میکنه. چون براش فرقی نمیکنه.

پس در واقع ( خلاصه بگم ) خواسته درونی هر موجودی در واقع همون صراط مستقیمی هستش که نیروی مافوق، حالا خداوندو شما اعتقاد دارین قدرت برتر در واقع انسان رو در اون راستا قرار میده که بیشترین تکامل رو داره تعادل پایدار هستش. توی تعادل بی تفاوت همون کسانی هستند که گمراه هستند و تعادل ناپایدار کسانی هستند که در عذاب و دشواری قرار دارند.

اگر انسان وضعیت خودشو بدون تعارف بررسی کنه و ببینه که در کدوم یکی از این حالتها قرار داره میتونه بفهمه! دونستن این موضوع این خاصیت رو داره وقتی یه سری کارهایی رو انجام میدم با اینکه دارم دقت میکنم با اینکه دارم انرژی مصرف میکنم با اینکه دارم وظیفمو تو اون مورد خاص درست انجام میدم ولی می بینم که در من انرژی و توان لازم بوجود نمیاد.

بایستی به کار او شک کنم شاید اون کاری که من دارم انجام میدم در جهت خواسته درونی من نباشه. یا ممکنه کارو استباه انجام بدم یا ممکنه در جهت خواسته من نباشه. پس انسان چون( من گفتم ما وقت نداریم و این توان رو نداریم که همه راهها رو امتحان بکنیم همه کارها رو انجام بدیم ولی می تونیم استفاده بکنیم که راههای اضافه و حرکتهای بی مورد رو حذف بکنیم و اگر این کار رو انجام بدیم من فکر میکنم یواش یواش انسان به خودش نزدیکتر میشه و اینکار هم انسان نمیتونه انجام بده مگر اینکه یکسری از خواسته های نامعقول خودش بگذره و چشم پوشی کنه دیگه بیشتر از این صحبت نمی کنم ماه رمضان هم هستش از اینکه به صحبتهای من گوش کردین از همتون تشکر میکنم.

نویسنده تهیه و تنظیم :مسافر محمد ازلژیون یکم شعبه حر


برچسب‌ها: دستور جلسه هفتگی, متن سی دی انواع تعادل, درمان اعتیاد, کنگره 60, لژیون آقای محمد شیر محمد علی

اطلاعیه اردوی سالیانه کنگره 60...
ما را در سایت اطلاعیه اردوی سالیانه کنگره 60 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shirmohamadic60 بازدید : 140 تاريخ : شنبه 4 فروردين 1397 ساعت: 15:34